بگذار بگویمت...

بگذار بگویمت که از ناگفتن / این قافیه در دل رباعی خون شد

بگذار بگویمت...

بگذار بگویمت که از ناگفتن / این قافیه در دل رباعی خون شد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم سپیدی» ثبت شده است

امروز نسخه ی نهایی شده ی فیلم ِ "سپیدی" بعد از اصلاح ِ رنگ به دستمان رسید و از دست ِ ما مستقیم به سمت ِ جشنواره ی عمار رهسپار شد. تبریک به دوست جانم، مریم، که بالاخره بعد از 2 ماه استرس امروز یه نفس راحت کشید...

امروز از ظهر که "سپیدی" به دستمان رسید تا شب، هشت بار آن را تماشا کردم. چهار بار با رفقا و اساتید، دو بار با خانواده و دو بار به تنهایی. در هر دور تماشای فیلم، من بیشتر مشتاق بودم که صندلی ام را برگردانم و رو به تماشاچیانی که برای اولین بار فیلم را می دیدند، بنشینم و فقط به چهره ی آنها نگاه کنم. البته چون امکان این کار نبود، سعی کردم زیر چشمی چهره ها را زیر نظر بگیرم. 

فیلم نزدیک به 9 دقیقه است. پدرم بعد از تمام شدن تیراژ ِ آخر، گفت : "همیییییییییییین؟!! من فکر کردم فیلم تازه میخواد شروع شه!!!"  و من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم.

برادر ِ سخت پسندم از فیلم خوشش آمد و برای اولین بار در عمرش، یک فیلم ایرانی را مسخره نکرد.

"سپیدی" حالا بچه ی یکی یک دانه ی مریم است و البته ی همه ما که در ساختش مشارکت داشتیم نسبت به او (موءنث) احساس خاله بودن داریم. آنقدر برای "سپیدی" جانمان ذوق داریم که همین طور راه به راه به خودمان سور می دهیم!
تصمیم داریم همین جور پشت سر هم دیگران را دعوت کنیم که بیایند و ببینندش و البته چون خیلی خیلی دوستش می داریم، دهان هر کس را که بخواهد به او نگاه ِ انتقادی داشته باشد، آسفالت می کنیم.  

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۰۰:۲۳
میم قاف میم